✕
Ζητήθηκε επανέλεγχος
Πρωτότυπο
στίχοι ای غم
در من کسی پیوسته میگرید
این من که از گهواره با من بود
این من که با من
تا گور همراه است
دردی ست چون خنجر
یا خنجری چون درد
همزاد ِ خون در دل
ابریست بارانی
ابری که گویی گریه های قرنها را در گلو دارد
ابری که در من
یکریز میبارد
شب های بارانی
او با صدای گریه اش غمناک میخواند
رودی ست بی آغاز و بی انجام
با های های گریه اش در بیکران ِ دشت میراند
پیری حکایت گوست
کز کودکی با خود مرا میبرُد
در باغ های مردمی گریان
اما چه باغی ؟ دوزخی کانجا
هر دم گلی نشکفته میپژمرد
مرغیست خونین بال
کز زیر ِ پر چشمش
اندوهناک ِ سنگبارانهاست
او در هوای مهربانی بال میآراست
- کی مهربانی باز خواهد گشت ؟
- نه، مهربانی
آغاز خواهد گشت
از عهد ِ آدم
تا من که هر دم
غم بر سر ِ غم میگذارم
آن غمگسار ِ غمگساران را به جان خواندیم
وز راه و بی راه
عاشقوش از قرنی به قرنی سوی او راندیم
وان آرزوانگیز ِ عیار
هر روز صبری بیش میخواهد ز عاشق
دیدار را جان پیش میخواهد ز عاشق
وانگه که رویی مینماید
یا چشم و ابرویی پری وار
بازش نمیدانند
نقشش نمیخوانند
دل میگریزانند ازو چون وحشتی افتاده در آیینهی تار!
هرگز نیامد بر زبانم حرف ِ نادلخواه
اما چه گفتم؟ هر چه گفتم، آه
پای سخن لنگ است و دست واژه کوتاه است
از من به من فرسنگها راه است
خاموشم اما
دارم به آواز ِ غم خود میدهم گوش
وقتی کسی آواز میخواند
خاموش باید بود
غم داستانی تازه سر کردهست
اینجا سراپا گوش باید بود:
- درد از نهاد ِ آدمیزاد است!
آن پیر ِ شیرین کار ِ تلخ اندیش
حق گفت، آری آدمی در عالم ِ خاکی نمیآید به دست، اما
این بندی ِ آز و نیاز ِ خویش
هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر؟
یا آدمی دیگر ؟...
- ای غم! رها کن قصهی خون بار!
چون دشنه در دل مینشیند این سخن اما
من دیدهام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح برمیزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند
- آری چنین بودند
آن زنده اندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ ِ گُل کردند
و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند
اما چه باید گفت
از انسان نمایانی که ننگ نام انسانند
درنده خویانی که هم دندان گرگانند
آنان که عشق و مهربانی را در دستهای کور کین کشتند
آنان که انسان بودن خود را در پای دین کشتند
- ای غم! تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه میآیی؟
دیگر به یاد ِ کس نمیآید
آغاز ِ این راه ِ هراسانگیز
چونان که خواهد رفت از یاد ِ کسان افسانهی ما نیز!
- با ما و بی ما آن دلاویز ِ کهن زیباست
در راه بودن سرنوشت ِ ماست
روز ِ همایون ِ رسیدن را
پیوسته باید خواست
- ای غم ! نمیدانم
روز ِ رسیدن روزی ِ گام ِ که خواهد بود
اما درین کابوس ِ خونآلود
در پیچ و تاب ِ این شب ِ بنبست
بنگر چه جانهای گرامی رفتهاند از دست!
دردیست چون خنجر
یا خنجری چون درد
این من که در من
پیوسته میگرید
در من کسی آهسته میگرید
✕
Ευχαριστώ! ❤ | ||
thanked 2 times |
Λεπτομέρειες των ευχαριστιών:
Χρήστης | Πριν από |
---|---|
TurfHeadClic | 1 έτος 7 μήνες |
art_mhz2003 | 1 έτος 8 μήνες |
Υποβλήθηκε από Fantasy στις 2022-08-10
Hooshang Ebtehaj: Κορυφαία 3
1. | ارغوان (Arghavan) |
2. | میبینم (Mibinam) |
3. | درین سرایِ بیکسی (Dar-in Sarā-ye Bi-kasi) |
Παρακαλώ βοηθήστε στη μετάφραση του "ای غم"
Σχόλια
- Εισέλθετε στο σύστημα ή εγγραφείτε για να υποβάλετε σχόλια
Russia is waging a disgraceful war on Ukraine. Σταθείτε με την Ουκρανία!
Ιράν: Κορυφαία 7
Amin Bani Blues, Pop | |
Arash Dance, Folk, Hip-Hop/Rap | |
Farya Faraji Folk, Neofolk | |
Mohsen Yeganeh Pop | |
Mohsen Namjoo Ροκ, Folk | |
Morteza Pashaei Pop | |
Googoosh Pop |