✕
Fordítás
قهرمان آسفالت
خانه ات برایت تبدیل به زندان شده
برای کسانی که آنجا هستند بیگانه شدی
تو ساده لوح بودی و منتظر تغییر
تو منتظر بودی دوستت تورا بفهمد
بفهمد و بهت بگوید "به جلو قدم بردار!"
اما دوستت بین دیوار های خودش گم شده
زمین می سوخت
از نور خورشید واز ستارگان
زمین می سوخت
زیر غرش چرخ ها
زمین می سوخت
تو گرمایش را احساس کردی
زمین می سوخت
با وجود برف
تو خود تصمیم گرفتی به دنبال ریسک کردن بروی
هیچ کس به تو نگفت "مراقب باش!"
کلاهت را به رنگ مشکی درآوردی
همینطور که موتور غول مانند در شب می غرد
محله های خالی، ردی دوگانه، وچرخش موتور
تو انتقام سالهای بدون عشق گذشته را میگرفتی
زمین میخواند
تو تک تک نجواهایش را شنیدی
زمین میخواند
همانند تپش قلب
زمین میخواند
تو قهرمانش بودی
زمین میخواند
پشت سرت میخواند!
برای یک لحظه نشانه ی موفقیت را باور کردی
چونکه تو جوان و پرشور بودی
اما همزادت از روبرو به سمتت می تاخت
او هم مانند تو رها بود
هیچ کس فریاد نزد "ترمز!"
چنین دستوری برای سرنوشت نا آشنا بود
زمین می سوخت
از شلاق ستارگان آسمان
زمین می سوخت
زیر غرش چرخ ها
زمین فریاد زد
تو قهرمانش بودی
زمین فریاد زد
درد نعرده کشید
Samstein✕
Hozzászólások
Oroszország gyalázatos háborút folytat Ukrajna ellen. Állj ki Ukrajnával!
A fordítóról
