عاشقت شدم و ندانستم آنها به من میگویند
از آن روز ماه بر تپه ما بزرگتر شده و
آن پرنده کوچک
از دست من بادام و شکر میخورد....
دوستت میدارم بدون اینکه بدانم عشق چیست!
(ای عشق) مرا با دستانم به سوی رودخانه، این دنیای تازه نكش تا از آن بنوشم...
اى زندگى من!دستم به دامنت !
مرا به بی تابي دلت راه نده
چون قلبم از عشق میخواهد پرواز کند و اوج بگیرد...