✕
Translation
بیا
بیا، از خارهایم بفهم
باشد که گل هایم بیدار شوند در باغچه هایم.
آه، چنین ناگهانی بیا که
دست هایم در دستانت بسوزند
بیا ای فراری گستاخ
بدون فکر به راه هایم بیا
من ویرانه ماندم
این عمر بدون تو نمیگذرد
این کوه ها و سنگ ها شاهد من باشند
در قلبم سِر هایم را دفن کردم
اصلش پیش من، تقلبیش بماند
من خودم را بدون آینه هم میبینم
بیا، از خارهایم بفهم
باشد که گل هایم بیدار شوند در باغچه هایم.
آه، چنین ناگهانی بیا که
دست هایم در دستانت بسوزند
بیا، حالم را درک کن
تا گل هایم بیدار شوند در باغچه هایم
بیا، چنان بمان که
جای زخم با خنجر عشق نقاشی شود
به راه ها زدم. عشق را روبرویم گذاشتم
یک درخت زیتون، یک جفت چشم
بس است به اندازه کافی کشیده ام
این کوه ها و سنگ ها شاهد من باشند
در قلبم سِر هایم را دفن کردم
اصلش پیش من، تقلبیش بماند
من خودم را بدون آینه هم میبینم
بیا، از خارهایم بفهم
باشد که گل هایم بیدار شوند در باغچه هایم.
آه، چنین ناگهانی بیا که
دست هایم در دستانت بسوزند
بیا، حالم را درک کن
تا گل هایم بیدار شوند در باغچه هایم
بیا، چنان بمان که
جای زخم با خنجر عشق نقاشی شود
Thanks! ❤ | ||
thanked 3 times |
Submitted by Tahoura Zandi on 2023-09-03
Added in reply to request by Azher
✕
Mabel Matiz: Top 3
1. | Fırtınadayım |
2. | Fan |
3. | Kömür |
Comments