✕
Персидский
Персидский
باز از یاد تو چون شعله رها در بادم
وای ازین یادِ بجا مانده ز تو در یادم
باد پاییزی ات آمد اثر از برگ نماند
بر تنِ بیدِ بجا ماندهی از بیدادم
گفتم این شیوهی عاشق کشی ات رسم نبود
گفتی این شیوهی شیرین من است، فرهادم!
فرش، گسترده فرارویِ فرو مردهی خویش
تا فراموش شود فرّ بتان از یادم
سرّ سامانِ سپهری سرو و سامانی ساز
تا مَه ات نور فشاند به مزار آبادم
Комментарии