• Madina Aknazarova

    حالا که بهارم نگذشته

Поділіться
Font Size
Перська (дарі)
Перська (дарі)
من دل بکسی جز تو به آسان ندهم
چیزی که گران خریدم ارزان ندهم
صد جان بدهم در آرزوی دل خویش
ان دل که ترا خواست به صد جان ندهم
ان دل که ترا خواست به صد جان ندهم
 
حالا که بهارم نگذشته است بیا
حالا که خُمارم نشکسته است بیا
حالا که خُمارم نشکسته است بیا
 
هرکس به طریقی دل ما می‌شکند
بیگانه جدا دوست جدا می‌شکند
بیگانه اگر می‌شکند حرف نیست
از دوست بپرسید چرا می‌شکند؟
 
هرکس به طریقی دل ما می‌شکند
بیگانه جدا دوست جدا می‌شکند
بیگانه اگر می‌شکند حرف نیست
از دوست بپرسید چرا می‌شکند؟
از دوست بپرسید چرا میشکند؟
 
حالا که بهارم نگذشته است بیا
حالا که خمارم نشکسته است بیا
حالا که خمارم نشکسته است بیا
 
از واقعه ترا خبر خواهم کرد
ان را به دو حرف مُختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک فرو خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بلند خواهم کرد
 
از واقعه ترا خبر خواهم کرد
ان را به دو حرف مُختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک فرو خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بلند خواهم کرد
با مهر تو سر ز خاک بلند خواهم کرد
 
حالا که بهارم نگذشته است بیا
حالا که خُمارم نشکسته است بیا
حالا که خُمارم نشکسته است بیا
حالا که خُمارم نشکسته است بیا
 

 

Коментарі