• Patricia Kaas

    Persian translation

Share
Font Size
French
Original lyrics

Et s'il fallait le faire

S’il fallait le faire,
J’arrêterais la terre,
J’éteindrais la lumière
Que tu restes endormi.
S’il fallait pour te plaire
Lever des vents contraires,
Dans un désert sans vie
Je trouverais la mer…
Et s’il fallait le faire,
J’arrêterais la pluie,
Elle fera demi-tour
Le reste de nos vies.
S’il fallait pour te plaire
T’écouter chaque nuit
Quand tu parles d’amour,
J’en parlerais aussi…
 
Que tu regardes encore
Dans le fond de mes yeux,
Que tu y vois encore
Le plus grand des grands feux.
Et que ta main se colle
Sur ma peau, ou elle veut.
Un jour si tu t’envoles
Je suivrais, si je peux…
 
Et s’il fallait le faire,
Je repousserais l’hiver
À grands coups de printemps
Et de longs matins clairs.
S’il fallait pour te plaire
J’arrêterais le temps,
Que tous tes mots d’hier
Restent a moi maintenant.
 
Que je regarde encore
Dans le bleu de tes yeux,
Que tes deux mains encore
Se perdent dans mes cheveux,
Je ferai tout plus grand,
Et si c’est trop ou peu,
J’aurais tort tout le temps
Si c’est ça que tu veux…
Je veux bien tout donner
Si seulement tu y crois,
Mon cœur veut bien saigner
Si seulement tu le vois,
Jusqu’à n’être plus rien
Que l’ombre de tes nuits,
Jusqu’à n’être plus rien
Qu’une ombre qui te suit.
 
Et s’il fallait le faire…
 
Persian
Translation

اگر نیازی به انجامش بود

اگر نیازی به انجامش بود
من زمین را از گردش می انداختم
نور را می کشتم
تا تو در خواب بمانی
اگر لازم بود برای خوشنودیت
جهت حرکت بادها را تغییر می دادم
در یک بیابان خالی از حیات
دریایی کشف می کردم
جلوی بارش باران را می گرفتم
تا آخر زندگی
به سمت ما بازنگردد
اگر لازم بود برای خوشنودیت
تمام شب به تو گوش می دادم
وقتی که از عشق حرف می زدی
من هم به حرف می آمدم
 
تا تو‌همچنان در اعماق چشمانم بنگری
تا باز هم در آنها
بزرگترین آتش دنیا را ببینی.
تا دستانت را بر روی تنم
و هر جایی که می خواهند باشند حس کنم
و اگر روزی از اینجا می رفتی
منم به دنبالت می آمدم‌، اگر می توانستم...
 
اگر نیازی به انجام دادنش بود
من زمستان را با وزش های نیرومند بهاری
و صبحگاهان روشن و طولانی
دفع می کردم
اگر نیازی به انجامش بود
من زمان را از حرکت می انداختم
تا تمام حرفهای دیروزت
اکنون برایم به جا می ماند
 
تا باز هم در آبی چشمانت می نگریستم
تا باز هم دو دستت
در میان گیسوانم گم می شد
همه چیز را بهتر می کردم
اگر بیش از اندازه بود یا بقدر کافی نبود
همیشه تمام اشتباهات را به گردن می گرفتم
اگر تو اینطور می خواستی
و دلم می خواست همه چیز را ببخشم
اگر فقط تو به آن باور داشتی
تا آن زمان که چیزی نمی بودم
جز سایه شبهایت
تا آن زمان که چیزی نمی بودم
جز سایه ای در جستجوی تو
 
اگر نیازی به انجامش بود....
 
Comments