همدم (Hamdam)

Share
Font Size
Original

همدم

خدایا تشنه ی بارانم کویرم به لب آمد جانم
بغل کن تن سوزانم را رها کن از قفس جانم را
بی پناهم ای هم نفس در این قفس نوری ندارد آسمان
با تو چو خورشیدم ولی بی تو چراغی نیمه جان
آرام قلب بی قرارم ...
 
به گمانم ساحل تویی دریا تویی هرجا منم آنجا تویی
با تو به فردا میرسم پایان این شبها تویی
من هرچه دارم از تو دارم ...
 
چاره کن درد مرا خسته‌ام از همه‌کس
چاره‌ی دردم همیشه تو فقط بودی و بس
ای تمام باور من ...
 
گم شدم در دل شب آه از این فاصله‌ها
ماه من روشن کن امشب راه تاریک مرا
ای تو تنها یاور من ...
 
Translation
 
Login or register to post translation
Comments